پارت10 I HATE U 🖤🖤🖤🖤

ا/ت ویو
صبح بلند شدم مثل همیشه کارا مو کردم یه ارایش ملایم کردم(اسلاید دو) و یه لباس لش پوشیدم رفتم(اسلاید3)
ولی حس خوبی نداشتم
رفتم رییس نبود
نمی دونم کجا رفته بود از هر کی می پرسیدم جواب نمی داد
جونگ کوک ویو
امروز تیم رو جمع کرده بود بریم عملیات (توجه داشته باشید که کوک مافیا ی پدرشو به ارث برده)
ناشناس:قربان ما در محل مستقر هستیم
#خوبه منتظر باشد تا هدف بیاد
&شما اینجا چی کار میکنید
ناشناس:قربان یه نفر این داخل هست
(گایز نقشه کوک این بود تا جیمز رو بکشه ولی ماری هم داخل خونه بوده)
#بکشیدش
(صدای شلیک)
ناشناس :انجام شده
(صدای در)
-ماری !!!!!!
(صدای شلیک)
ناشناس :انجام شد قربان
#خوبه برگردید
خودمم رفتم شرکت که کسی شک نکنه
ا/ت ویو
داشتم کارامو انجام میدادم که رییس اومد
+سلام رییس امممم........صورتتون خونیه(نه خون ماری و اینا نه یه چیز دیگه)
#سلام ..اه بله امروز دعوام شد
+باید مراقب باشید
#اوکی
رییس رفت اتاقش امروز اصلا حس خوبی به هیچی نداشتم (چون تنها تر شدی دوباره😛😛😛)
رفتم سمت اتاق رییس
#بیا تو
+ببخشید رییس امروز اصلا حالم خوب نیستش نمی دونم چرا می تونم برم خونه
#تو تازه کارت شروع کردی ولی اوکی
+ممنون
رفتم خونه
درو باز کردم
دیدم ماری و جیمز روی زمین غرق در خون هستن
+ماری !جیمز!!!
اون روز انقد گریه کردم که غش کردم




لطفا کامنت و لایک فراموش نشه❤️
بای👋